شعر با حرف (د)

ساخت وبلاگ
در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با منکه دل ز مهرت بر کنم تا فرصتی دارم

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشمبدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

در این دنیا کسی بی غم نباشداگر باشد بنی آدم نباشد

دلی لبریز از غم دارم ای دوستهمیشه بی تو ماتم دارم ای دوست

درست اول این نو بهار عاشق شددلم میان همین گیر و دار عاشق شد

دایم دل خود زمعصیت شاد کنیچون غم رسدت خدایی را شاد کنی

دانی که چرا سر نهان با تو نگویمطوطی صفتی طاقت اسرار نداری

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردجز غم که هزار آفرین بر غم باد

دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کردچون بشد دلبر و با یاروفادار چه کرد

دلم تنهاست ماتم دارم امشبدلی سرشار از غم دارم امشب

 

شعر با حرف {ت}...
ما را در سایت شعر با حرف {ت} دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : setareshervamoshaere بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 21:12